کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

باز در عـرش خـدا ولوله برپا شده است           دري از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحــام اسـت در ِبــيـت امــام هــفــتــم           جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است


هـمـگـي با دلـتـان راهـي آنـجـا بـشـويـد           همه تـبـريك بگـوييـد كه بـابـا شده است

آنكه عـالم هـمگي محـو جـمـالـش هستند           به رخ گل پسرش محـو تماشا شده است

آمــده آنـكـه نــوشـتــنــد شـبــيــه زهــرا           پاره جان و تن حضرت طاها شده است

پسر حـضـرت مـوسـي به جـهان آمده و           همرهش در همه جا حضرت عيسي شده است

السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده

روز ميلاد تو در هر دو جهـان عـيد شده

با تو هر روز خراسان به خودش مي­ بالد           نه خراسان همه ايران به خودش مي­ بالد

نه خـراسـان و نه ايـران به خـداوند قسم           هـمۀ عـالـم امـكـان بـه خـودش مـي­ بالـد

چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست           ثـانـيـه ثـانـيـه قـرآن به خـودش مي ­بالـد

مـنـتـسب بر تو شده گـنـبـد و ايوان طلا           اين شده گـنـبـد تـابان به خـودش مي ­بالد

من قسم ميخورم اين واژه برازنده توست           با شـما واژۀ سـلـطـان به خودش مي­ بالد

چونكه درگوشۀ ايوان تو جا خوش كرده           برسر خوان تو مهمان به خودش مي ­بالد

يوسفان در دو سـرا محـو رخ ماه تـوأنـد

پـادشـاهـان جـهـان بــنـده درگــاه تـوأنـد

سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است           نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است

هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است           در دم مرگ كـنارم تو بيايي عشق است

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش           اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

تا ابـد قـبـلـه نماي دل من سمت شماست           اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است

همه عـرش و زمين را به گـدايـي بدهند           باز ميگويد از اين خانه گدايي عشق است

كعبه و كرب وبلا هر يكشان عرش خداست

اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است

اي كه در كشور ما عـرش مـعـلا داري           آنچه خـوبان هـمه دارند تو يـكجـا داري

اي كه در چهره خود شمس منوّر داري           در شـجـرنـامـۀ خـود نـام پـيـمـبـر داري

نــــوۀ صــادقــي و ذرّيـــۀ شــيــر خـــدا           خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري

فـرصت جـنگ نشد تا كه بـفـهـمـند همه           تو به بازوي خودت قدرت حـيـدر داري

همه درصحن تو مشغول به کاري هستند           چـقـدر دور وبـرت خادم و نـوكر داري

چه بزرگـان كه ميان حـرمت خاك شدند           توخودت ماهي و دور و برت اختر داري

با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست           تو حـسين ابن عـلـي هستي و اكـبر داري

تـيـغ بــردار و پـنــاه حـرم زيـنـب شــو

ما سـپـاهـيـم و تو صاحب علم زينب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری           در دلـت روضۀ آن قـد خـمـش را داری

گرچـه در کـشـور ما از حـرم او دوری           از هـمـین دور هـوای حـرمش را داری

بارها سـوریه رفـتی به طـواف حـرمش           حـتـم دارم کـه غــبــار قـدمـش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود           به گمانم که تو در سینه غـمش را داری

بکـش آهـی که پـلـیـدان همگی دق بکنند           مطمئـنـم که تو در سیـنـه دمش را داری

بـنـویس عـمـۀ من خـود سـپـرمـولا بـود           بنـویـس از تـه دل، تـو قـلـمـش را داری

بنویس عمه ما مثل دُری در صدف است

هرکه توهین بکند با خود مولا طرف است

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش           اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پسر حـضـرت مـوسـي به جـهان آمده و           پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است

مدح و ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

ای مه ذیـقـعـده امشب آفـتـاب آورده ای           یا جـمـال احـمـد خـتـمی مـآب آورده ای

یا ز جوف کعبه با خود بوتراب آورده ای           شادی و شور نشاط بی حساب آورده ای


در کـویـر تـشنـۀ تـوحـید، آب آورده ای           با نـسـیـم صبحـدم بوی گـلاب آورده ای

نـور بـخـش دیـده و روشنـگـر دل را ببین

پیـش تر از نـیـمۀ مـه، مـاه کـامـل را ببـیـن

دوسـتـان عـید آمده عـید آمده عـید آمـده           عید دین، عـید ولایت، عـید توحـیـد آمده

قـبـلـۀ جـان، کـعـبـۀ دل، نـور امّیـد آمـده           جان به وجد و دل به شوق و لب به تمجید آمده

بر همه خورشیدها، تابنده خورشید آمده           فیض دائم؛ عـقل کامل؛ عـلم جـاوید آمده

شمع محفل آفتاب و نقل مجلس انجـم است

لـیـلـۀ مـیـلاد مـسـعـود امـام هـشـتـم اسـت

نجمه ای خورشید و ماه و اختران پروانه ات           نجـمه ای از بحـر موّاج ولا دُردانـه ات

بوی گل نه بوی جنّت آید از ریحانه ات           میزند یک بحر کوثر موج در پیمانه ات

می وزد بر آسمان، نور خـدا از خانه ات           یوسف زهرا نهاده سر به روی شانه ات

جان قرآن، پارۀ تن بر رسول است این پسر

نازنین فرزند زهـرای بتول است این پسر

این نه یک طفل است، این فرمانده ملک قضاست           رهـبر مُلک قضا و شافع روز جزاست

خرّم از فیضش زمین و روشن از نورش فضاست           هم پیامش دل فروز و هم کلامش جان فزاست

روح قرآن جان احمد نور چشم مرتضاست           این پناه بی پناهان قـبـلـۀ عالم رضاست

این ولیّ حق وصیّ هـشـتم پـیـغـمـبر است

هفت دریای ولایت را یـگـانه گـوهر است

این پسر در بنـدگی کـار خـدائی می کند           این پسر بر اهل عـالم کـبـریائی می کند

این پسر از انس و جان مشکل گشائی می کند           این پسر از آفـریـنـش دلـربـائی می کـند

این پسر پـیـر خرد را راهنمائی می کند           این پسر بر کلّ خـلـقت پیشوائی می کند

در گـل رخسار او تـصویر احـمـد را ببین

چـشـم بـگـشـا عـالـم آل مـحــمّـد را بـبـیـن

ای مزارت خاتم و ملک جهان انگشتری           ای گدای درگهت را بر سلاطین سروری

میکند خورشید گردون را جمالت رهبری           مشتری گردیده در بازار حُسنت مشتری

در لـبـاس بـنـدگـی داری جـلال داوری           گـنـبـد زرّیـن تـو کـرده زعـالـم دلـبـری

رهــنــمـای آدم و روح و روان عــالــمـی

ای نـثـار خــاک زوّار تـو جــان عـالــمـی

مهـر تو گـنج خـدا و قلب ما ویـرانه ات           روی تو شمع وجود و جان ما پروانه ات

خلق عـالم تشنه کـام جام سـقّـا خـانه ات           طایران سـدره را توفـیـق آب و دانه ات

می کند خَـلقـت گـدائی بر در کاشانه ات           شرمگین از مرحمت، هم خویش هم بیگانه ات

زادۀ موسی امام هـشتـمین شمس الـشّموس

جان مائی گرچه باشد مرقدت در شهر طوس

اخـتـران آسـمـان شـمـع شب تـار تـوأند           خوب رویان زمین گل های گلزار توأند

صد چو یوسف با کلاف جان خریدار توأند           شهـریـارانِ دو عـالم عـبـد دربـار توأند

حوریان باغِ رضوان خـاک زوّار توأند           بی پـنـاهـان جهان در ظـلّ دیـوار توأند

انبـیا گـیرند قـبـرت را چو جان خود به بر

گـاه در پـائـیـن پـا و گــاه در بــالای ســر

لطف تو لطف خدا و بیت تو بیت خداست           هر فقیر این جاست سائل، هر غنی این جا گداست

هر چراغی در حریمت مشعل نورالهدی است           خادم درگاه تو بر شهریـاران مقـتداست

روز و شب جبریل را گرد رواقت این نداست           وای بر آن کس که از این خاندان راهش جداست

بوده حـقّ را مـتّـقّـی و زاهـد و عـابـد بسی

بـی ولای تو خـدا راضی نگـردد از کـسی

گر چه من سر تا بپا، پا تا به سر آلوده ام           لحظه لحظه بر گـناه خویشتـن اَفزوده ام

چهـره بر خاک قـدوم زائرانت سـوده ام           تا ببوسـم تـربـتـت را راه ها پـیـمـوده ام

دوستـدار آل عـصمت بـوده ام تا بوده ام           در تمام عمر، جـز مـدح شما نـسروده ام

عادت تو لطف و احسان، کار من جرم و گناه

ای همه احسان؛ نگاهم کن نگاهم کن نگـاه

ای همه وقف ثنایت طبع روح افزای من           دین من آئین من دنیای من عـقـبـای من

نـغـمـۀ من نـالـۀ من شـور من آوای من           رهـبـر من هـادی من سید و مولای من

کعبه و رکن و صفا و مروه و مسعای من           آستـانـت در دو دنیـا جـنّـة الاعـلای من

(میثم) سـر تا به پا غـرق گـنـاهـم یا رضا

مهـر تو فـرداست تنها تکـیه گـاهم یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالاً اشتباه تایپی است لذا جهت رفع ایراد اصلاح شد

این نه یک طفل است، این فرمانۀ ملک قضاست           رهـبر ملک قضا و شافع روز جزاست

اخـتـران آسـمـان شـمـع شب تـار تـوأند           خوبررویان زمین گل های گلزار توأند

صد چو یوسف با کلاف جان خریدار توأند           شهری یـاران دو عـالم عبد دربار توأند

بوده حقّ را مقّـتّی و زاهد و عـابد بسی           بی ولای تو خدا راضی نگردد از کـسی

توضیح : سدره؛ سدرة المنتهی = درختی است در آسمان هفتم که در سوره النجم ( قر آن ) یاد شده و منتهای اعمال مردم و نهایت رسیدن علم خلق و منتهای رسیدن جبرئیل علیه السلام است

خلق عـالم تشنه کـام جام سـقّـا خـانه ات           طایران سـدره را توفـیـق آب و دانه ات

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید           شب را در این بهشت الهی سحـر کنید
بــا زائـریـن این حــرم الله سـر کـنـیـد           مـدح رضـا چـو آیۀ قـرآن ز بر کـنـیـد


عـیــد بــزرگ شـیـعـۀ آل پـیـمـبـر اسـت
مـیـلاد هـشـتـمـیـن حـجـج الله اکـبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن           بر چـهـرۀ حـقـیـقـت ایـمـان نظاره کن
یک لحـظه بر تـمامی قـرآن نظاره کن           در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
مـیـلاد پـارۀ تـن زهــرا و احــمــد اسـت
شـمـس الـشـمـوس عـالـم آل محـمد است
این مـظـهـر جـمـال خداوند اکبر است           آیـیـنــۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است           قرآن روی سینۀ موسی ابن جعفر است
بر خـلـق آسمـان و زمین مـقـتـداست این
جان رو نما دهـیـد که روی خـداست این
روشن هـزار سـیـنـۀ سـیـنـا به نـور او           چشم هـزار موسی عـمران به طور او
صف بسته اند خیل ملک در حضور او           دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریـزد بـرات عـفــو خــدا از نـظـاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشـاره اش
هر قـامـتـی که سـرو لب جو نمی شود           هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هـر پـادشـه که ضامن آهــو نـمی شـود           هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طــوس پــارۀ تـن احـمــد بُـوَد یـکـی
آری رئــوف آل مــحــمــد بُـــوَد یــکــی
ای خـلـق خـاک پای تو یا ثامن الحجج           جـان جـهـان فـدای تو یا ثـامـن الحجـج
قـرآن پُـر از ثـنـای تو یا ثـامن الحجـج           ایـمـان بُـوَد ولای تو یا ثـامـن الحـجـج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهـلـیـل بی ولای تو هرگز قـبـول نیـست
گـردون هماره دور زند در طـریق تو           خورشید خشت گوشۀ صحن عـتیق تو
با آن هـمـه کـرامت و لطـف دقـیـق تو           خـود را شمـرده انـد گـدایـان رفـیـق تو
دستی که دست لـطف خـدا می شود تویی
شاهی که خود رفـیـق گـدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام           فـرقـی نمی کـند به درت شـاه یا غـلام
سلطان نـدیـده ام ز گـدا گـیـرد احـتـرام           پیش از سـلام زائـر خود را کـند سلام
پـیـوسـتـه دست بر ســر زوار می کـشـی
تو کـیـسـتـی که نـاز گـنـه کـار می کـشی
پـایـیـز بـوسـتـان دل مـا بـهـار تـوست           در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گـل بوسـۀ امام زمـان بر مـزار توست           شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سـفـر کنـم دلـم اینجـاست یا رضا
شرمنـده ام از این که بـپـرسنـد کـیـستم           از ذرّه کـمـتـرم نـتـوان گـفـت چـیـستم
در پـرتـو کـرامـت خـورشیـد زیـسـتـم           روزی که نـیـسـتـم به کـنـار تو نیـستم
بـا یـک دم تـو صـبـحـدم عـیـد مـی شـوم
در آفـتـاب صحـن تو، تـوحـیـد مـی شـوم
گـل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت           خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت           بـی آبـرو ز خـاک درت آبـرو گـرفـت
مــن دور گـــنــدم کـــرم تــو کــبــوتــرم
ردّم نـکـن کـه از هــمــه بـی آبــروتــرم
ای نـقـش دیـده و دل مـا جـای پـای تو           روح الامین کبوتر صحـن و سرای تو
مضمون بـده که از تو بگـویم برای تو           "میـثـم" کـجـا و گـفـتن مدح و ثنای تو
راهـــم بــده کــه ذاکــر نــاقـــابــل تــوأم
انـگــار ایـنـکـه خـاک ره دعــبــل تــوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صف بسته اند خیل رسل در حضور او           دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

هـر پـادشـه که ضامن آهــو نـمی شـود           هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علی سپهری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت           بـایـد ز دست بـانـی بـاده سـبـو گـرفـت

از عرش آمده است... زمین آبرو گرفت           هر عـاشقی که بادۀ خود را از او گرفت


گفته است این که از همۀ دلبران سر است

نامش رضاست زادۀ موسی ابن جعفر است

باب النجات؛ شـافـع فـردای مـحـشـری           کارت شده است از هـمۀ خـلـق دلبـری

پیغمبری و حضرت زهـرا و حـیـدری           یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

ای نـــام دلــربــات دوای فـــقــیــرهـــا

اصـلا رسـیـده ای تـو بـرای فـقــیــرهـا

بـایـد که سـر دهـیـم هـمـه بـی مـقـدمـه           روحـی فـداک یابن علی، یـابن فـاطـمـه

با عشق تو ز هـول قـیـامت چه واهـمه           سلطـان مـاسـوایـی و عـبـد تو ما هـمـه

ما سال هاست ریزه خور سفـرۀ تـوأیـم

هـشـتــم امــام! مـا هـمــه آوارۀ تــوأیـم

مجـنـونم و جنون دل زار بی حـد است           جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مـثـل کـبـوتـری که به امید گـنـبـد است           اصلا دوای این دل بـیـمـار مشهد است

آخــر بـه من اجــازۀ پـابـوس مـی دهـی

اذن زیــارت حـــرم طــوس مـی دهـی

گـرچـه بـدم ولـی تـو دلــم را شـفـا بـده           قـلـبـم سیـاه گـشـتـه، تو آن را جـلا بـده

دردی کــه داده ایــد بـــرایـش دوا بــده           جـان جــواد کــرب و بــلای مــرا بــده

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امـروز اگـر مـسـافـر کـرب و بلا شدند

حالا که چـند وقت دگـر مـاه ماتـم است           عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بـسـاط گـریـۀ مـا هم فـراهـم است           گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است

روضه بخوان که ابن شبـیـب تـوأیـم ما

هـر شب بـه یـاد جـد غـریب تـوأیـم مـا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم بارها فرموده اند قد و بالا؛ خوشگلی و ... برای ائمه شأن نیست بلکه شأن ائمه به تقوی الهی و گفتار و کردار و رفتار خدایی آنهاست

گیسو کـمند، خوش قد و بالا و محشری           کارت شده است از هـمۀ خـلـق دلبـری

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یـکـبـار هـم مـحـل بـه من بـی نـوا بـده           قـلـبـم سیـاه گـشـتـه، تو آن را جـلا بـده

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثمن

به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت           ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت
ز لبخند ملائک، نور می ریخت          
سحر از فجر موعودی،خبر داشت


قـسـم بـر فجـر، در صبحِ مـدیـنه           خدا از چهره ٔخود پرده، برداشت
عـیـان شـد از قـضـا، الله اکــبـر
گــــل روی رضــا، الله اکــبـــر
خدا را نجمه امشب مظهـر آورد           دوبـاره، آمـنـه، پـیـغـمـبــر آورد
عـلـیِ دیـگـری از کـعــبـه، آری           حـسـن یا که حسیـنِ دیگـر آورد

همان مادر که صد هاجر کنیزش           مسیـحـایـی مسیـحـا پـرور آورد
عروس فاطمه، قُـرص قَـمر زاد
به مدحش هرچه گویم، خوبتر زاد
الا ای حـضـرت سلطان هـشـتـم           که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم
زند بر شانه هایت بوسه خورشید           به تـعـظـیـم تو دائم مـاه و انـجُـم
بـهـشـت ارزانی آنـکـه بـگـیــرد           ز دستِ لـطفِ تو یک دانه گـندم
تـو مــولای سـریـرِ اِرتـضــایـی
اَبا الجودی،علی موسی الرضایی
امــیـــدِ اولــیـــن و آخـــریــنــی           خــداونـد مُـجَــسّـم در زمـیــنــی
نـه تــنــهــا عــالــم آل مــحــمــد           رئـوفِ اهـل بـیـتِ طـاهـریــنـی
به نامت، سِکّـهٔ لطف و کـرامت           تو حَبل اللهی و حِصنِ حَـصیِنی
تــمـامِ مــاسِــوا، مَـحـوِ جَـمـالـت
همه سـر گـشـتـهٔ جـاه و جَـلالت
زمـیـن و آســمـان، پــروانـهٔ تـو           کـریـمـان، مـسـتـمـنـدِ خـانـهٔ تـو
حـیــات جــاودانــی دارد آنـکــه           لـبـی تَـر کـرده از پـیــمـانــهٔ تـو
نــگــاهِ آرزویِ هـشـت، جَــنَّــت           به سـوی صَـحـنِ سـقّـا خـانـهٔ تو
نگهـبـان حَـریمت، اَشجَـعُ الناس
عـمـوی مـهـربـانی مثـلِ عـبـاس
جدایی از شما،عینِ عـذاب است           دُعا پای ضریحت مُستجاب است

حـریـمِ امـنِ تــو، از بهـر شیـعـه           بهشتِ بی حساب و بی کتاب است
بـه اسـتــقــبــال زَوّارِ حـریـمـت           به دست انبیا، عطر و گلاب است
تو را حُور و مَلک گَـرمِ طوافند
در ایــوان طــلا در اعـتـکـافـنـد
کسی در کوی تو دیگر گدا نیست           نگـفـته میدهی گـفـتن رَوا نیست
اگر که هـر دو عـالـم را ببخشی           که بـاز انـدازهٔ جـودِ شـما نیست
اگـر اِذنِ زیــارت از تـو بــاشـد           ز مشهد فـاصله تا کـربـلا نیست

گـرفـتـارم، اسـیـری مُـسـتـمـنـدم
بُــود نــامِ تــو ذکــر بَــنـد بَــنـدَم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ز لبخند ملائک، نور می ریخت           سحر از وقتِ موعودی،خبر داشت

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدزیرا همانگونه که در سورۀ مریم خداوند ذکر فرموده است حضرت مریم دارای جایگاه و شأن خاص است

همان مادر که صد مریم کنیزش           مسیـحـایـی مسیـحـا پـرور آورد

حـریـمِ امـنِ تــو، اهــل گُــنَـه را           بهشتِ بی حساب و بی کتاب است

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

میلاد ضامن آهو، ذکرم نام رضاست            عیدی همه مشتاقان، امشب دست خداست

آمد بضعۀ پیـغـمـبر            پـارۀ جـگـر حـیـدر


آیـات دگـر کــوثــر            نــــور دیــــدۀ تـــر

عـالـم آل عــبــا، ای رئــوف بــا وفــا            یا عـلـی مـوسی الرضا، سـیـدی مـولا

یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یا عـلی مـوسـی الـرضا، سیـدی مولا

*****************************************************

مجـنون رخ زیبایش، هر قـلـبی و دلی            نجمه بر روی دستانش، دارد دسته گلی

ای دُرّ یَـم زیـبـایـی            دریایی ز دل آرایی

یاس گلشن زهرایی            نــور چـشــم نــبــی

او فروغ انجم است، او امام هشتم است            او به عـالـم مـقـتـداست، سـیـدی مولا

یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یا عـلی مـوسـی الـرضا، سیـدی مولا

****************************************************

آقا با دل سـرشـار از، امّـیـد و کـرمت            با پای دل و جان آیم، به سوی حرمت

از الطاف تو دلشادم            نـمایی ز کـرم یـادم

پشت پنجره فـولادم            گــرمِ ذکــر و دعــا

درگهت دارالشفا، ای عـزیز مصطفی            ده بــه درد مـــا دوا، ســیــدی مـــولا

یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یـا عـلی مـوسـی الـرضا، یا عـلی مـوسـی الـرضا، سیـدی مـولا

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

ای نـثارت قـل هـوالله و تـبارک           ای صراط المستقیم راه تو بی شک

جشن میلادِ پُر از نورت مبارک           یا عـلی بـن مـوسـی الـرضا (۲)


بر همه مولا و سَروَر           بضعـۀ جان پـیغـمـبـر

نـور دو چشم نجـمه و           حضرت موسی بن جعفر

ضـامـن آهـو یـا مـولا؛ ضـامـن آهـو یـا مـولا (۲ )

********************************

من که آقا جان به عشق تو اسیرم           فخرم این باشد که در کویت فقیرم

آمدم از محضرت عـیدی بگیرم           یا عـلی بـن مـوسـی الـرضا (۲)

من به گـلـستـان قـلـبـم           یـاس ولایـت پـروردم

بـر سر کویت یا مـولا           کــاسـۀ خــالـی آوردم

ضـامـن آهـو یـا مـولا؛ ضـامـن آهـو یـا مـولا (۲ )

********************************

آمدم بر درگهت ای شـمس تابان           ای حـریم تو بهـشت خاک ایران

مددی ای حضرت شاه خـراسان           یا عـلی بـن مـوسـی الـرضا (۲)

من به هـوایت دلـشادم           معـتکـف گوهـر شادم

بر لب من یـا زهـرا و           سـائــل بـابُ الجــوادم

ضـامـن آهـو یـا مـولا؛ ضـامـن آهـو یـا مـولا (۲ )

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

آمد به دنیا، مهـر هـشتـمین            الـحـمـدلله، ربِّ الـعـالمـیـن

آمده مظهـر یا حیّ و یا هو            مبارک مـیـلاد ضامن آهـو


آمد به دنـیـا، شـمس ولایت            امـام هـشتـم، جـانـم فـدایـت

حضرت سلطان مولا رضا جان؛ حضرت سلطان مولا رضا جان

****************************************

غنچه زد گلِ، موسی بن جعفر            تبریکِ ما بر، زهرا و حیدر

ما عشاق غـریب الغُـرباییم            از همینجا زائر آن مولاییم

ای عادت تو، احسان و کرم            ما را دعوت کن، یک شب به حرم

حضرت سلطان مولا رضا جان؛ حضرت سلطان مولا رضا جان

****************************************

یا امام رضا، ما بی پنـاهیم            رو سیاهیم و، غـرق گناهیم

ای درگه لطف تو باب المراد            دست ما را بگیر به حقّ جواد

ببین که حاجت، دارد گدایت            اُمیدش باشد، لطف و عطایت

حضرت سلطان مولا رضا جان؛ حضرت سلطان مولا رضا جان

****************************************

انّـا انـزلـناهُ فی لیـلة الـقـدر            برس به دادم در تاریکی قبر

نـور ایـمـانـم ازولایـت تـو            ای تـنـهـا امـیـدم عنایت تو

فقط تویی که، بر دل امیری            بیچاره ام گر، دستم نگیری

حضرت سلطان مولا رضا جان؛ حضرت سلطان مولا رضا جان

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

پُر از تجلی نور است، تمام عرش معلا           نموده جـلـوه به عـالم، امام هـشتم دلها

پُـر از شـعـف، شده از یُـمن قـدوم با صـفـایش کـلّ دلـهـا


فدای آن، قدر و جاه و رُتبه و آن طلعت و حُسن دل آرا

گل پسرِ، حضرت موسی بن جعفر دیده بگشوده به دنیا

آیـۀ رأفـت، بـرای ما آمد           ضامن آهو، امام رضا آمد

لطف بی پایان، یا حضرت سلطان؛ لطف بی پایان، یا حضرت سلطان (۲)

***********************************************

برای اهل دو عالم، نمای حُسن خدا شد           به اذن خـالق یکـتـا، ولیِّ نعمتِ ما شد

مبارک است، جشن مـیـلاد امام عـاشقـان فـرزند زهـرا

حضرت عشق، جان ختم الانبیا، پور عـلـی دلبند زهـرا

کشیده پَـر، از جـنـان سوی مـدیـنـه طائر لبخـنـد زهـرا

نوگلی خشبو، رُکن الهُدی آمد           ضامنِ آهو، امام رضا آمد

لطف بی پایان، یا حضرت سلطان؛ لطف بی پایان، یا حضرت سلطان (۲)

***********************************************

مظهر یا حق و یا حَی، معنی یا حَی و یا هو           منم فقیر عطایت، به درگهت زده ام رو

ز رأفتت، راهیانِ کوی عشقـت را دعایی کن رضا جان

زندگی و راه و رسمِ عاشقـانت را خدایی کن رضا جان

این عرفه، از کرامت جمع ما را کربلایی کن رضا جان

آرزو دارم، گـل وفـا بـویم           نزد شش گوشه، رضا رضا گویم

لطف بی پایان، یا حضرت سلطان؛ لطف بی پایان، یا حضرت سلطان (۲)

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : هاشم محمدی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

الا طبیب جـان، که بهـتـر از جانی            امیـد قـلب من، حـضرت سلطـانی

تو هـشتمین نـور داوری            به کـل عالم تو سـروری


پاره قـلـبـی به مصطـفی            فـرزند زهـرا و حـیدری

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

******************************************

بدون لطف تو، زار و زمین گـیرم            اگه نیام مشهد، یـقـین که می میرم

شـکـر خـدا مهـمان تـوأم            کــبــوتــر ایـــوان تــوأم

بهشت و دیگه میخوام چکار            من زائـر رضـوان تـوأم

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

******************************************

رواق و ایوانت، دل رو جلا میده            پـنـجـره فـولاد، شـمـا شـفـا مـیـده

باب الجوادت راه نجـات            تـمـام هـسـتـی من فـدات

شـدم دخـیـل ضـریـح تو            دوای دردم نیـمـه نگـات

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

******************************************

کرم کن و امشب، به من نگاهی کن            نیمه شبی مارو، حرم تو راهی کن

من سر راهـت نـشسته ام            دخـیل جان بر تو بسته ام

مـرا مـرانـی ز درگـهـت            کـبـوتـر پَـر شـکـسـتـه ام

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

******************************************

دور ضریح تو، شلوغِ و غوغاست            پرچـم سبز تو، تو عـالمین بالاست

سقا خانت حوض کـوثرِ            از عـرش اعـلی بـالاتـرِ

به شوق صحن و سرای تو            دلــم شــبــیــه کــبــوتــرِ

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

******************************************

ابـاالـرئــوفـی و شـاه خــراسـانـی            باب الـمـرادی و، صاحب ایرانی

گنبد و ایوان طلا میخوام            زیـارت سـامـرا میخـوام

جان جـوادت امـام رضـا            من از شما کربلا میخوام

آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام؛ آقام آقام اباالحسن آقام

: امتیاز
نقد و بررسی

بدون لطف تو، زار و زمین گـیرم            اگه نیام مشهد، بـدون که می میرم

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                                           ( به سبک السلام ای خاتم پیغمبران )

تهنیت ای اهل عالم آمده مهری فروزان           کز فروغش آسمان ها و زمین گردیده رخشان

عزیز مصطفی، ز نسل کوثری           چو جدت مرتضی، به عالم سروری


علی موسی الرضا؛ علی موسی الرضا

************************

قدسیان امشب همه مهمان تو شمس الشموسند           عاشقان خاک درت را تا ابد مولا ببوسند

ولی کـبـریـا، گـل پیـغـمـبـری           همه لطف و صفا، تو جان حیدری

علی موسی الرضا؛ علی موسی الرضا

************************

قبله ام روی تو باشد، چشم من سوی تو باشد           بهتر از جنت رضا جان گلشن کوی تو باشد

گل طاها رضا، ز هر گل بهتری           تویی مشگل گشا، ولی داوری

علی موسی الرضا؛ علی موسی الرضا

************************

تهنیت بر فاطمه با مصطفی و مرتضی باد           تهنیت بر نجمه و موسی بن جعفر از خدا باد

همه جود و سخا، ز عالم برتری           تو ای مولای ما، شفیع محشری

علی موسی الرضا؛ علی موسی الرضا

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : زهیر سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به پـای بـوس قـدومت زمین مهـیـا شد            ز نـور مضجـع تو آسـمـان مـصفـا شد
هزار جن و ملک ره به آسـمان نـبرند            زمین به یمن تو برتر ز عرش اعلا شد


غریب نام تو گویند و سخت در عجبم            که این غریب چه منزل گزین دلها شد
رضای دوست گزیدی و مرتضی گشتی            مگـر نه نام تو محـبوب جمله اسما شد
شود که ذره ای از علم خود به من سپری            که آنکه عـلم تو آمـوخت عـالـم آرا شد
ز دل بـرفت غـم آنگه که گـنبدت دیدم            چه گنبدی است که نورش به شمس همتا شد
نگفته ام به کس این راز جز به گوش ضریح            دل کــبــوتــریــم رامِ بــامِ مـــولا شــد
غزل ز وصف تو عاجز زهیر لب بسته            مگر توان که ثتـاگوی وصف دریا شد

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک  

دست من و دامن این ، آقا که خیـلی کریـمِ          لطف و عنایتش به ما ، ثابت شده از قدیـمِ

شب شب عیدی دادن ، فاطمه شد به عاشقا          میــده برات سفر ، مــدیـنه و کــرب و بلا


مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا

************************************************

از سر شب تا به سحر، دلم میخواد دعا کنم          گــوشۀ سجــاده فقط ، من آقــامو صدا کنم

دل رو به دریا می زنم، تا حرمت پل میزنم          به دامنت با حاجتام ، دست تـوسل می زنم

مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا

************************************************

تــربت مشهدت آقــا ، سرمۀ چــشم ملــکِ          ضریــح با صفــای تو ، قــبـله نه تا فــلکِ

اسم تو تا نمی بــرم ، قــفل دلــم وا نمیـشه          غیر محبتــت آقا ، چیـزی تو دل جا نمیشه

مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا

************************************************

لحظه ای هم رهام کنی، بدون که کارم تمامِ          حتی نفس کــشیدنم ، بــدون عشقت حــرامِ

بوی بهشت میرسد از، هر جایی که حرف شماست          خوش به حال عاشقی که، عمرش فقط صرف شماست

مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک  

تجــلّی خــورشیــد، ولا مبــارک باشد            ولادت حضرت ِ ، رضا مبارک باشد

نام سبــحــان ، مــدح سلطــان ، گــشتــه ذکــر عــاشقــانی که به عشــقــش مبتــلایــند


پیــروان و ، بــی قــراران ، شــاد و خــوشحــال از قــدومِ یــوسف زهــرا رضــایــند

حضرت نجمه ، گوهر آورده            بر بهشت جان ، کـوثر آورده

یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم

*****************************************************

سیــد و سَروَر آمد ، جان پیــمبـر آمد            دسته گل ِ زیبای موسی بن جعفر آمد

حجت الله ، یابن زهرا ، تا قیامت دل به لطف و جود بی حدّ تو بستیم

ای ولیّ ، نعمت ما ، در طواف مرقد نورانی ات بودیم و هستیم

مضجـع پــاکت ، قــبلۀ دلـهــا            نام زـیبــایت ،حــلّ مشکــلها

یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم

*****************************************************

عبــد فــقیــریم آقا ، به تو اسیــریم آقا            برات کــربلا رو ، ازت میگــیریم آقا

از کرامت ، کن عنایت ، تا قیامت بر ولایت مبتلا باشیم رضا جان

در رَه ِ دین ، با محبّین ، اربعین امضا نما تا کربلا باشیم رضا جان

کن دعا حقّ ِ ، خیل ِ خوبانت            همسفر گـردیم ، با شهیــدانت

یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

امشب که خدا با تو نـمـایـان شــده آقا            انــگـار دلـم تـازه مـسـلـمـان شـده آقـا

از یـاد بــرد نـام  بــهـشــت ابــدی را            هر کس که دلش اهل خراسان شده آقا


هرکس كه رسیده است به جایی ومقامی            از خـاک در خانـه سـلـطـان شــده آقـا

باید بنـویـسـند كــه گنجـیـنـۀ عــرشیـم            در سیـنـۀ ماعـشق تو پـنـهـان شده آقا

فهمـیده ام از هـیـمـنۀ نـور حـضورت            با دیـدن تــو فـاطـمـه خـنـدان شده آقـا

من را ببر از خانه به مـیخـانه، ترم کن

دستی سـر گـیـسو زده دیوانه ترم کن

لبـخنــد بــزن تــا که ببـیـنـند رضا را            آیــات جــمـالــی و جــلالــی خــدا را

لبـخـند بزن تــا کــه ببـیـنـند حـسـیـنی            تا با توحسـن جلوه کند عـرض و سما را

لبخـنـد بزن تا همه در کــیـش تو آیـند            تا شهر حـسیـنیه کـند صــومـعـه ها را

باید كه شــب آمــدنـت بــاز بـگـویـنـد            تقوای تو را، زُهـد تو را، شوق دعا را

بوی تو ز پیـراهن یوسف گـذری كرد            بخشید به چـشـم تـر یــعـقـوب شـفا را

ای آب وهوای دل من با حـرمت گرم

ای ناز نـفـس های خـداونـد دمت گرم

شأنی به جهان بیشتر از نوکری ات نیست            فریاد که دل خواه تر از دلبری ات نیست

یک عمر هلاک تو واین جذبۀ عـشقیم            خاک تو سرم باد که چون سروریت نیست

حتما به علی رفته ای ایـنقدر شگـفـتی            کس نیست، گرفتار دم حـیدری ات نیست

ای معـجــزۀ دامن زهــرا ز نـگـاهـت            پیداست دلی همچو دل مادری ات نیست

هنگام حدیث است بخوان سلسلة العـشق            تا خلـق نویسند تكی دیگری ات نیست

من آمـده ام ســجـده کــنم اوج بـگیـرم            گفتند که جانبخش تر از پادریت نیست

صد شکر خدا صحن گوهرشـاد به ما داد

ما بی کس و او پنجره فـولاد به ما داد

سوگـنـد سر کعـبه بــه دامــان تو باشد            صــد چـلۀ دل قـبـلـه چراغان تو باشد

من بچـۀ آهــویـم و دنــبال تـو هـسـتـم            آقا بــه دلــم حـق بـده حـیـران تو باشد

این خطّه اگر سبز و بلند است و خدایی            اصلا نه عجیب است که ایران تو باشد

جبریل اگربال وپرش سایۀ عرش است            بر روی سـرش سـایـۀ ایـوان تو باشـد

بیچاره بهـشت است که هـر شام تولـد            حـیـران چـراغـان خـیــابـان تـو بـاشـد

امشب سر سال اسـت بده خرجی ما را

هــم پـنــجره فـولاد و هـم کربـبـلا را

ما درد نهـانی و تــوآن لــطف عـیانی            ما کمتر از ایـنـیـم و تو بالاتـر از آنی

بدجور گره خورده به گیسوی شمائـیم            مـا را ز سـرت وا نکـنـی زود نـرانی

بر فرش حرم گرد وغباریم و نشستیم            ما را نـتـکـانی، نـتـکــانــی، نــتکـانی

ما نیز سفـارش شدۀ فــاطـمـه هـسـتیم            خواهی بکـش اما در دیــگر نکـشـانی

ما را به نفس های تو بخـشیده خداوند            ما را به سـر سـفـرۀ غـیــری نـنـشـانی

گیسوی من از غصه تان پیر شـد آقا

كـو كربــبلا و نـجـفـم! دیــر شــد آقـا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا کلمه غارتگری اصلا شایسته امام نیست و بیشتر مدح شبیه به ذم است

شیرین ترازاین شیوۀ غارتگری ات نیست         فریاد که دل خواه تر ازدلبـری ات نیست

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

من بچـۀ آهــویـم و دنــبال تـو هـسـتـم            آقا بــه دلــم حـق بـده حـیـران تو باشد

مدح و ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : محمد مهدی عبدالهی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دیر وقـتی ست دلم عـرض ارادت دارد           مـاه ذیعـقـده شـد و قـصد زیـارت دارد

نور می آید از آن دور، سفر نزدیك است             این چنین حضرت خورشید عنایت دارد


حـاجـیـان در تب و تـابِ سـفـر بیت الله              مُحـرم كـوی رضـا كعـبۀ حـاجت دارد

روز میلاد كریم است، كرم حیران است              گوشه چشـمی بـه گـدا نیز كـفایت دارد

كنج ایوان طلا روی لب این زمزمه بود              كـمِ ما هـسـت ولـی شـاه كـرامـت دارد

لحظه ای نیست كه نقّاره به گوشم نرسد              جای جـای حـرمـش روح اجـابت دارد

آن طرف پنجره فولاد چه غوغایی بود              مشهد از جنس بهشت است، قیامت دارد

سـایۀ لـطـف رضا بـر سـر زائـر افـتاد              تـا دم مـرگ دلــم شــوق زیـارت دارد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بالای شعـر خـویش نـوشتم هـوالطیف            تا که کنم ثنای تو ای حضرت شریف

هم پیـرو تو تاج سـر اهـل عـالـم است            هم منکر تو خوار وسرافکنده و خفیف


 این جمله های ناقـص ودر حدّ فهـم ما            در وصف توست کوته و ناپخته و ضعیف

اصلا زبـان الـکـن مـا در مـقـام مـدح            کی میشود به وصف دو چشم شما حریف

ای صـاحـب بـهـشـت حـریم شـما کجا            سعی و صفا و رکن و مقام و منا و خیف

ای مـهربان عـالم و ای هـشتـمین امام

بـر آســتــان قــدس شـما بـارهـا سـلام

شبهای جشن، صحن شما دلـرباتر است            باور کن از بهشـت خدا باصفاتر است

وقـتی فـرشته زائر بی طاقـت شماست            یعــنی ز کـبریا حرمت کـبریا تر است

در خانۀ تو هیچ غـریبی غریبـه نیست            گـویا غـریب پـیش شـما آشـناتـر است

جنــس طـلای تو به خـدا فـرق می کند            اینجا طلا به برکت نامت طلاتر است

وقـتی شفـا درون غبارت نهـفـته است            یعنی غـبار تو ز طلا کـیـمیـاتـر اسـت

بعضی صفات پیش تو برعکس می شوند            داراتر است پیش تو هرکس گداتراست

ایـران به بـرکـت قـدمت مـانـدگـار شد

کـل چـهـار فــصـل دل مـا بـهــار شـد

خورشـیدِ خـانـوادۀ مـوسی بن جعفری            مــولای بـا مـحــبّـتـی و ذرّه پــروری

گـفـتـی ســه بـار دیـدن زوّار می روی            آقا تو در وفای به عـهد از همه سـری

سیمای اهل بیت همه در جمال توست            من مانده ام که فـاطمه ای یاکه حـیدری

ایران الی الابد همه در زیر چتر توست            این آب و خاک راتو زعیمی تو رهبری

کافیست یک اشارۀ تان تا که مثل رعد            بـدخواه شیعه را تو به زانو در آوری

آوازه ات به حـیـدر کـرار رفـتـه اسـت 

آقـا شجـاعـتت بــه عـلمدار رفته است

بـگـذار تـا مــرور کـنـد بـاز نـوکـرت            آن خاطـرات کودکـی خویش در برت

از شـیـشۀ قـطـار سـرک هـا کـشـیده ام            تـا بــنـگــرم ز دور حــریـم مــنـورت

در خاطرات کودکی ام نقش بسته است            آن سنگ های صیقـلی و سبز مرمرت

بـا لـذتـی عـجـیب شـمـردم هـزار بـار            تعـداد زنگ ساعـت زیـبـای سر درت

با شوق پـولی از پدر خـود گـرفـتـم و            انــداخــتـم درون ضـریـح مــطـهـرت

در زیر دست وپای همه سخت مانده ام

تا دست خویش را به ضریحت رسانده ام

آنکس که بارضایت شخصش خدارضاست           فـرزند هــفتم عـلی مرتضی رضاست

از کـودکـی همـیـشه بدهـکـار او شدیم            یک پای خاطرات تمامیّ ما رضاست

نـقّـاره مـی زنـنـد بـیـا خـوب گوش کن            گـویا تـرانـۀ لب آنهـا رضـا رضاست

تا سـفـره دار کــشور مـا هست فـاطمه            سوگند می خورم نمک سفره ها رضاست

بایـد بـه وسعـت کـرمـش اتـکـا کـنـیـم            عمریست خرج هر چه گرفتار با رضاست

زیـبـا تـرین کـلام لـب من تـمـام عـمـر            حس می کنم همیشه همین ذکریا رضاست

عالم کمی ز وسعت صحن امام اوست

یک شعبه از بهشت به دارالسلام اوست

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

آسمان بـر آن شده تا با زمین ساغر زند          مهر خندد بر مه و مه خنده براختر زند

عرشیان را مرغ دل سوی مدینه پر زند          حضرت روح الامین بیت الولا را درزند


بوسه بر خاک ســرای موسی جعفر زند          دم ز وصــف بضعۀ زهرا و پیغمبر زند

در کــنار نجــمـه مـاه مرتضی پیدا شده

یا به طــور مـوسی کاظم رضا پیدا شده

آفــرینــش را بــه تــن روح مجـرّد آمده          مـژده در ذیــقعده از عــیدی موءّید آمـده

عــالــم خلــقت بــه از خـلد مـخـلّـد آمده          جـلــوه گـر حــسن خدای حیّ سرمد آمده

شیـرحـق در کعـبـه یا درمکّه احمد آمده          اهــل عــالَم عــــالِم آل محمّــد (ص) آمده

کیست این استاد دانشگاه کل حق راولی است

قبلۀ هفـتم امام هـشتم و ســوّم علی است

این پسر مرآت حُسن بی مثــال داوراست          این پسرهم مصطفی هم فاطـمه هـم حیدراست

این پسر قرآن بابا روی دست مــادراست          این پسردرهفت دریای ولایـت گوهراست

بهر ما ایـرانیان او شعـبه ای از کوثـر است             این رئوف اهلبیت این بضعۀ پیغـمـبراست

نجمه الحق یک جهان جان درجهان آورده ای

خــلق عالــم را امــام مهـربان آورده ای

مـاه آمـد در زمـین شد آسمان پروانه ای          اختران دلـداده خورشید فلک دیـوانه اش

مرغ دلم در بند دام و در هوای دانه اش          ملک دین از مقدمش آباد و دل ویـرانه ای

خــضر در بــزم ولایت تـشنۀ پیمانه اش          بحر رحمت جرعه ای ازجام سـقـّاخانه اش

غیر از این مولا که عالم ملتجی براوشود

کس ندیده شهریــاری ضامن آهــو شــود

آتش از بهر مُحبّ او گـلستــان مـی شود          دوزخ از فیض نگاهش باغ رضوان می شود

اشک با یاد غمش دریای غفران می شود          درد با خاک رهش بی نسخه درمان می شود

سنگ در صحنین اولعل بدخشان می شود          ریگ دردست گدایش دُرّ ومرجان می شود

گر بخواهد از دل آتـش عبـیر آیـد برون

وردهد فرمان زنقش پرده شیر آید برون

مهــر گیــرد وام از مهـر رخ تــابـان او          مه کم از خشـت طلا در گـوشۀ ایـوان او

آسمـانها قطــعه  ای از سـفــرۀ احسان او          آسمانی هــا، زمیــنی ها، هـمه مهمان او

بوالحسن کـنیه، علی نام ورضا عنوان او          شـهــریاران جهان خــاک در دربــان او

دوست درکویش نه تنهاسرفرازی می کند

دشــمن ار آیـد از اومهمان نوازی می کند

ای جمال حضرتت آئــینــه ربّ جــلـیــل          ای زبــانت بـا خدا در گفتگو بی جبرئیل

زائر قبرت هزاران نوح و موسی و خلیل          ماهِ رویت مشعـلِ انّـا هــدیــنـه السّــبــیل

مصطفی را بضعه و موسی ابن جعفر را سلیل          خاک کویت عطر جنّت آب جویت سلسبیل

ای تو را در آستین دست عطوفت اهلبیت

هم رضــای اهــلبیتی هــم رئوف اهلبیت

من اگر خوارم به گــلزار ولا خــار توأم          گر چه سربـار شمــایــم عــبد دربار توأم

مستمنـدی دردمــندی ســر بــدیــوار توأم          هم گرفــتــار دل اســتم هــم گرفـتار توأم

شکرحق عمری گدای کوی و دربار توأم            بـا نــگــاه لـطـفـت آقــا بـیـن زوّار تــوأم

یا بده جانی دگر یا جان مـن از تــن بگیر

من تو را میخواهم از تو، تو مرا از من بگیر

کیستم مـن سائــلی امــیّـدوارم یــا رضــا          تو گُل گلهائی و مــن خار خارم یـا رضا

این امیــدم این گــناه بــی شمارم یا رضا          این دل خون این دو چشم اشکبارم یارضا

جز گنه بر درگهت چیزی ندارم یا رضا          شرمسارم شرمســارم شرمسارم یا رضا

هرچه بودم هر که هستم تو پناهم داده ای

کی جوابم می کنی اکنون که راهم داده ای

من ز دور از کودکی دور شما گردیده ام          با شما از خردسالــی آشـنــا گــردیــده ام

بر سر کوی تو ای مــولا گــدا گردیده ام          سائلی بودم که گرد این سرا گــردیـده ام

گر چه خم از بار سنگین خـطا گردیده ام          شرمگین از اینهمه لطف وعطا گردیده ام

با شما بگذشته از آغــاز شــادیّ و غــمم

هر که هستم خاک زوّار حریمت میثـمـم

: امتیاز
نقد و بررسی

در تمامی سایتها حتی سایت نخل میثم استاد سازگار بیت سوم بند سوم با کسر یک مصرع و در بند هشتم نیز با کسر یک بیت آمده است لذا جهت رفع نقص یک مصرع به بند سوم و یک بیت به بند هشتم اضافه شد

بهر ما ایـرانیان او شعبه ای از کوثر است             این رئوف اهلبیت این بضعۀ پیغـمـبراست

شکرحق عمری گدای کوی و دربار توأم            بـا نـگــاه لـطـفـت آقــا بـیـن زوّار تـوأم

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

غیر از این مولا که عالم ملتجی براوشود           کس ندیده شهریــاری ضامن آهــو شــود

 

 

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت            هم از شكوه مقامت، هم از فضائل گفت

شبيه صائبِ صاحب سخن قصيده نوشت            غزل غزل سر زلف تو را چو بيدل گفت


نه چند مـثـنـوي و قـطـعـه و غزل، بايد            كه شرح قصۀ حسن تو در رسائل گفت

عبا، نه... اينكه گداي شما شدم كافيست            حديث حسن تو كي مي توان چو دعبل گفت

تفضلي ! كه فقط از تو خوانده ام يك عمر            و من نگفته ام و هر چه بود اين دل گفت

زلال اشـك مـرا از تــبــار كــوثــر كـن

در آســمــان دو دستت مـرا كـبـوتر كن

به قـفـل بسـتـه كـلـيـد اجابت است اينجا            كه آستانه ی جـود و كـرامت است اينجا

به دلـنـوازي جـان در رواق او بـنـشـين            چرا كه قبر مسيحاي عـترت است اينجا

بـكـوش تا پـرِ پــروانه اش شوي،‌ زيرا            پر از تـلأ لـؤ شـمـع هـدايـت است اينجا

زلال اشك تو از چشمه ی خـلـوص دل            هميشه إذن دخــولِ زيــارت اسـت اينجا

نه ديدن حرم و قبر و صحن و گـلدسته            هدف وصال حقيقي حضرت است اينجا

دوباره كـسـبِ ثـواب هــزار حـج كردم

طـواف قـبــرِ تو يا ثـامن الحـجـج كردم

ببين كه حال و هواي حرم چه عرفانيست            پر از بلور و كبوتر پر از چراغـانيست

به لطف گنبد و گلدسته هاي زر پوشش‌            هميشه صحن حرم پر فروغ و نورانيست

كجاست روضۀ رضوان به غير از اين مرقد            كجاست جنت الأعلي اگر كه اينجا نيست

صـداي پـر زدن بال جـبـرئيل است اين            در ازدحام حرم گرمِ عـطـر افـشـانيست

حديث سـلـسـلـه از يادمان نخواهد رفت            ولايتت به خدا شرطي از مـسـلـمانيست

هــزار مـرتــبــه شــكـر خدا كه نور تو            چراغ زنـدگـي مــردمــان ايــرانـيــسـت

كتاب رأفت و مـهـرت پـر از حكايت ها            نظيرِ قصه ی آن پـيـر مـرد سـلـمانيست

ز يــادِ مــردمِ ســايــه نــشــيـن ايـوانت

نـرفــتــه خـاطــره هاي نــمــاز بارانت

ســلام! مـظـهـر يكتاي « ليس إلا هـو»            سلام ! حضرت خورشيد! ماهِ يوسف رو

مــقــام عـصـمـتـتـان « إنما يـريد الله »            قـســم بــه اشــهـــد أن لا الـــه الا هـــو

شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب»            به چشم خسته­ مان گوشه اي از آن ابرو

دخــيــل گــريــه بـبـنـديـد زائـران اينجا            به حلـقه هاي ضريح مطهـر از هر سو

چـگـونـه ضامن دلـهـاي ما نخـواهد شد            رئوف شــهــر كه كرده ضـمـانـت آهـو

خوشا به حال كسي كه شـبـيه اهل نظر            به خدمت حـرمـش گـيـرد از مژه جارو

غــبــاري از اثـر رفـت و آمــدش شايد

شـبـيـه فرش حرم بر روي سرش باشد

هـمـيـشه باغ لبش غـنچه ی تبسم داشت            كه خنده با لب نـورانـيـش تـفـاهم داشت

تمام عـمــر شـريـفـش، مكـارم الأخلاق            به لحـظه لحظۀ اوقـات او تـجـسم داشت

اگر امــام رئــوف است، بسكه هـمواره            به سينه دغـدغـۀ مـشـكلات مردم داشت

بــراي رزق تــمــامِ كــبــوتــران شـهر            حياط خـانـۀ آقـا هـمـيـشـه گــنــدم داشت

هر آنكه جرعه اي از جام معرفت نوشيد            سري به خاك قــدوم امـام هـشـتـم داشت

و هــر فــرشــتــه بــراي تــبــرك بالش            به خــاك راه امـامِ رضـا تــيــمـم داشت

براي ما به جز اين آستان پـناهي نيست

از آسـمـانِ حـرم تا بهـشت راهي نيست

تويي كه اين همه دارالـشـفايِ دل داري            نرفتــه از حــرمـت نـا امـيــد بـيـمـاري

دوباره نـغـمــه ی نـقّــاره خـانـه مي آيد            شفا گـرفـتــه كـسـي با تـفـضّـلت ! آري

كجاست گوش دلي تا كه بشنود هر روز            از اين تــرنــم نــقــاره بــانـگ بـيداري

دو بال پر زدنت را قــنــوت اشكت كن            ببين بـراي پــريــدن عـجـب سـبـكـباري

دوباره پـنتجـره فولاد و إذن كرب وبلا            ميان صحـن حـرم شد چه گريه بازاري

دوبــاره روضـه گـرفـتـنـد زائران اينجا            بياد مشك عطش نوش و خشك سرداري

رهاست در نـفـس اين حرم شـمـيم ياس

به ياد عـلـقـمـه و قـبـر حـضرت عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

چـگـونـه ضامن دلـهـاي ما نخـواهد شد            رئوف شــهــر كه كرده ضـمـانـت آهـو

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مریـض آمـده امــا شـفــا نمـی‌خـواهــد           قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد

برای پیـش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست           بهشت لطف کــریمان بها نمی‌خواهد


دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است           وگرنه درد غـلامـان دوا نمی‌خـواهد

فــقــیــر آمدم و دلـشـکـسـته پـرسـیدم:           مگر که شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟

هـمـین قدر که غـباری بر آستان باشد           رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد

تـو آشـنـای خـدایـی، کـدام رهـگـذری           در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟

بـبـین به گـوشـه‌ی صحنت پـناه آوردم           مگـر کـبـوتـر آواره جـا نمی‌خواهد؟

به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»           دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی‌خواهد

خدا مرا به طواف تو مـبـتلا کرده‌ست           طواف کعبه بخواهم، خدا نمی‌خواهد

نگـفـتـه است، حـیـا کرده شاعـرت آقا           نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد

: امتیاز
نقد و بررسی

 بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت             نماز در حَرَمت «اهدنا» نمی‌خواهد

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

با زمـزمـی به وسعت چـشــم تر آمدم            تا محـضـر زلالـتـرین کــوثــر آمدم

قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم            اما به شـوق دیــدن تــو با سـر آمدم


گـفـتند زائــر حـرمت زائــر خـداست            مُحرم تر از همیشه بر این باور آمدم

اینک مدیـنه النبی ام مشهد الرضاست            با نام تو به مـحـضـر پیـغـمـبر آمدم

از حس و حال روشن معراج پُر شدم            وقتی به خاکـبـوسی «بالاسر» آمدم

حسی کـبـوتـرانه گرفـته ست جان من

«پایین پای» تو شده هـفت آسمان من

در این حـریـم قـدسـی سر تا سر آیـنه            روشن شده به نور تو چشمم هر آینه

گرد و غبار صحن تو را می خرد به جان            همواره بوده است بر این باور آینه

پر می کشد از این همه قلب شکسته آه            سر می زند از این همه چشم تر آینه

عکس ضریح توست که در قاب چشم هاست            یا عکسی از بهشت نـشـسته بر آینه

گـم کــرده دارم، آمــده ام با نـگــاه تو            پــیــدا کـنم تـمـام خـودم را در آیـنه

لـبــریــز روشــنـی است تـمام رواقها

آئــیــنــگی ست جــان کــلام رواقــهـا

شب های گریه تا به سحر حرف می زنم            با واژه واژه خون جگر حرف می زنم

شمعم که گریه میکنم و گـریه می کنم            با قطره قطره آتش تر حرف می زنم

روح لطیف تو شـده سنگ صبـور من            گویی که با نسیم سحر حرف می زنم

گـاهی کـنـار پنـجـره های ضـریح تـو            گاهی در آسـتانۀ در حرف می زنم

شبهای بــارگــاه تو را درک کـرده ام            از «لیله الرغائب» اگر حرف می زنم

بر لب رســیــده از قـفـس سیـنه آه من

حـرف دل است روی زبــان نگـاه من

روی تو را ستاره ی اشراق خوانده اند            خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده اند

دست تورا که خالق لطف و کرامت است            روزی رسان انفس و آفاق خوانده اند

باران مـهـربــانی بی وقــفــه ی تو را            شان نزول سـورۀ انـفـاق خوانده اند

در مذهب نگاه تو غم حرف اول است            چشم تو را پیمبر عـشاق خوانده اند

هفت آسمان و رحمت «شمس الشموسی» ات

ذرات خاک و لطف «انیس النفوسی» ات

: امتیاز